جان و تن

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

جان و تن دو واژه با بار معنایی و هویت مستقل هستند که در کنار هم، معنایی تازه در دایره واژگان را پیشنهاد می‌کنند و دستمایه و ابزار رمز آلودی برای تعبیر و تفسیر پیکره هستی می شوند. برای من شباهت نظریه کوانتوم و اندیشه مولانا محرکی شد برای خلق تجربه ای تازه.
در حالی که دانشمندان فیزیک کوانتوم تازه به رفتار موجی یا ذره ای زیراتمها پی برده اند، مولانا در هفتم هجری با درک و داشتن آگاهی و شعور کیهانی از طریق مکاشفه و عرفان به آن پی برده بود. لذا مولانا به رفتاری هوشمندانه و عاقلانه برای ذرات آگاه شده بود

ذره ها پیوسته شد با ذره ها
تا پدید اید همه ارض و سماء

تن از جان آگاه است و جان از تن، اما تن عیان است و جان نهان، و ما را چشمی برای دیدن آن نیست. چنان که مولانا تن را حجاب و پرده بر جان می داند که گر افتد نه تو مانی و نه من
در مجموعه پیش رو هر اثر با تکیه بر گفتگوی جان و تن، با بازگشتی ناخودآگاه به نقاشی و جایگزینی ابزار نوین در قالب دوربین عکاسی و ماس کامپیوتر بجای رنگ و قلم، و با اتکا بر تجارب و دیدگاه شخصی خودم گویی با مُثله کردن تن ها سعی در عیان ساختن جان کرده ام
مخاطب در مواجه با کلیات و جزییات اثر آزاد است تا با کشف کلیات به جان رسیده و در ارتباط با جزییات اثر، قالب تن را دریابد و نهايتاً با در تعامل قراردادن جزء و كل اثر از منظر شخصي خودش به معناي مفهوم جان و تن برسد
جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای
زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای
مهدی منصوری
۱۴۰۰